چِل

اعتراف می کنم اشتباه بزرگی انجام دادم.


سی اُ نُ

F U C K the past

سی اُ هَش

بنظرم گه گاه آدم باید همه وسایل خونه اش رو بریزه بیرون، خودش کل خونه رو رنگ بزنه و تمیز کنه. من در عین حال که منظمم می تونم نامنظمترین آدم روی زمین باشم. کافیه در خونه رو باز کنی و بیای تو خونه یهو بر میگردی به خودت می گی: واوو ... این آدم واقعا منظمه.

 بعدش در اتاقم رو باز کنی و چشمات رو تیز کنی و بگی: (هیچی نیاز نیست بگی چون سریع در اتاق رو می بندی).

 هنوز به درک درستی از این قضیه نرسیدم که چرا اینجوریه.

سی اُ هَف

واقعا تمایل زیادی به این دارم که بعد از سرکارم به نزدیکای خونم که رسیدم بپیچم توی یه بار و ... .

حیف که ایران بار نداره.

سی اُ شیش



?Are you there
The wonderful to know
All the ghosts
All the ghosts
Freak my selfish out
My mind is happy
Need to learn to let it go
I know you'd do no harm to me

...

Anathema-Are you there

سی اُ پنج

پاییز جان

حس برتریِ خودت رو حس نمی کنی؟!  اینکه یه سر و گردن از بقیه فصل ها بالاتری. اینکه وقتی میای آدم حس می کنه یه "قدرت" در رو باز کردِ و با قدم های محکمش میاد تو. عصای تو دستت رو یادم نرفته. پالتوی توی تنت رو یادم نرفته یا  اون کلاهِ فیدورا رو.کسی هستی که از باختن نمی ترسه. کسی که اگه روی میزِ پوکر باشه و دو تا کارتش فقط به درد وان پِرِ زیرِ پنج بخوره، با یه چشمک و یه لبخند، آل این میده . کسی مثل Al Pacino  توی فیلم Scent of a Woman اونجا که  می گرده میگه:

Well, gentleman

When the shit hits the fan,some guys run and some guys stay


کسی مثل ایده آلِ هر فرد... .



سی اُ چار


           پریدن توی آب یخ               


سی اُ سِ


این پُست به دلیل تغییر عقیده شخصی پاک شد.


سی اُ دُ

صد درصد افرادی که عاشق همن و رشته ی عاشق پیشگی رو در روابطشون دنبال می کنند، بعد از اولین سکس میل می کنند به دسته ی صفر درصد. (دسته ی صفر درصد روابط عاشق پیشگی = دسته صد در َصد روابط تحمل پذیری). من عاشقای زیادی رو دیدم که بعد از یه برهه زمانی به دلایل مختلف شروع به تحمل هم کردند.

عشق صرفاً تمایل ارتباط با طرف مقابلِ.هرچه ارتباط محدودتر، شدت این موضوع بیشتر. این ارتباط شامل سِ ارتباطِ کلامی، چشمی و جنسی می تونه باشه.که بخش بزرگ این ارتباط مربوط به ارتباط جنسی هستش. از قضا تو این کشور این رابطه بعد از ازدواج رخ میده ( اکثریت). پس بخاطر همین هستش که به محض اینکه با یه مردِ مزدوج شروع به صحبت می کنیم، انگار که یه موضوع بزرگ رو کشف کرده باشه، رو می کنه به ما و چشاش رو درشت می کنهُ می گه: ازدواج نکنی آ ... .

منظورم این نیست که رابطه جنسی قبل از ازدواج یک ضرورتِ.نه، اصلا بحث من این نیست. من اینو میگم که اون دسته از افراد که چشماشون رو درشت می کنن خودشون کاملا قبل از ازدواج بر این موضوع واقف بودن که بیشترین تمایلشون برای ازداج بحث جنسی بودِ. پس یا چشماشون رو به روی مسائل دیگه بستن یا کاری رو که بلانسبت الاغ مرتکب نمیشه رو خیلی راحت انجام میدن. یعنی تن دادن به یه مسئولیت بزرگ برای ارضای یازدَ دقیقه ای.

دور نشیم. من تا اونجایی که خودم رو می شناسم، می دونم که نمی تونم کسی رو بالاتر از یه حد نرمال دوس داشته باشم. آدما واسه من تو زندگی دُ دسته ان. 

دسته یک : آدمایی که شخصیت دارند و ذاتِ (تاکید می کنم رو ذات) خوبی دارن.

دسته دُ: برعکس دسته یک.

دسته اول ارزش دارن خیلی کارا (نه "هرکاری" چون این واژه برای من همیشه یه واژه ی افراطی بوده) واسشون بکنی. 

به عبارت دیگه یا صفر یا یک. این موضوع تکنولوژی رو به مراحل بالایی رسوندِ چرا ما ازش استفاده نکنیم.

تمام این حرفا از اونجایی شروع شد که این چند وقتِ بعضی از افرادی که ازدواج کردند، اینقدر عکس از لحظه لحظه بعد ازدواجشون تو فضای مجازی میذارن که دلم می خواد یه انقلابِ بی اینترنتی را بیوفته. ولی چه کنیم که اینترت از اعضای بدنِ ما شده و کاریش نمیشه کرد.