نودُ یک

همه چی ساده اس. تنها چیزی که پیچیده اش می کنه خودِ ماییم. خودِ خودمون. رابطه ها رو خودمون ایجاد می کنیم. خودمون رو از درونِ یه سادگی به خاطرِ نیاز پرت می کنیم به درونِ یه پیچیدگی که منجر به حواس پرتی و از بین رفتنِ تنهایی و ایجادِ یک شکل از رابطه که می تونه آسیب زننده باشه. هیچوقت رابطه ها برایِ زمانِ زیاد جواب نمیدن. یه شخص تویِ تمومِ دوره ی زندگیش با خودش نمی سازه. چه برسه به وجودِ یک فردِ دیگه. من این موضوع رو می دونم ولی این اواخر به این فکر کردم که خودم رو پرت کنم تویِ اون پیچیدگی. اونم کی؟ من. منی که خودم رو می شناسم. می دونم کی هستم. این موضوع رو هیچکس تویِ این دنیا نمی دونه. تنها کسی که من رو می شناسه همون آدمِ خیالی ای هستش که من ساختمش و کلِ روز رو با اون حرف می زنم. همون کسی که از اولین روزی که خاطراتم شروع کردن به شکل گرفتن همراهِ من بوده. من همه چیز رو صفر و یک می بینم. فقط تلاش می کنم این وسط عددِ دیگه ای رو ایجاد کنم. نمی دونم چرا. دلیلش رو نمی فهمم. ولی در هر صورت اگه تلاشم به ثمر بشینه این می تونه موقت باشه. چون من از کلمه ی موقت ساخته شدم. یعنی اگه من رو از هم تجزیه کنی با هفتاد و دو کیلو کلمه موقت روبرو میشی. من اینارو می دونم ولی باز هم چیزی رو می خوام که می دونم نباید بخوام. من یه آدمِ خودخواهم. این به این معنی نیست که الان از خودم بد گفته باشم نه. من اینقدر خودخواهم که همین الان از اون جمله احساسِ رضایت بهم دست داد. من می تونم محو باشم ولی می خوام خودم رو نشون بدم. می خوام با نشون دادنِ خودم این رو بیان کنم که من می تونم وجود داشته باشم به بهترین نحوی که ممکنه. من می تونم یه آدمِ خیلی خوب باشم ولی این فقط موقته. این اجتناب ناپذیرِ. نه فقط برایِ من بلکه برایِ تک تکِ افرادی که رویِ این زمین زندگی می کنن.من نباید انکارِ خودم باشم بلکه باید قبولِ خودم باشم. خودی که دارم ازش صحبت می کنم کسی هستش که تویِ یه مسیرِ وقتی با تکرار روبرو میشه اولین چیزی که بهش می رسه این کلمه اس: فرار. 

 خوب بودن یه آیتمی داره به نام زمان. زمان می تونه الان از یه حرکت، یه خوب بسازه و همین زمان می تونه سالها بعد از همون حرکت یه بد بسازه.



نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.